وقتی سر دو راهی مونده این ذهن نحیف:
وقتی داد میزنه تو گوشم : حسی ضعیف
میگه تو نمیتونی باشی با تقدیر حریف
وقتی کلی آرزو داره این جسم حریص
امیر : رو زخم من تو : دیگه نمک نریز
شب و روزم شده تنهای تو این اتاق
حتی امیر: در باز نمیشه ظهر : برا نهار
امیر جان : میدونم ناجیه خودم خودمم نمیگمم کار از دستم بر نمیاد:
ولی قبول کن انتخاب کردن یک راه : از بین یه دوراهی سخته :
(وقتی نمیدونی ته کدوم جاده فرشته ایستاده)
بیشتر باز نمیکنم
من کیش نیستم
ماتم
.............................................................................................................
نسیم تو فراموش نشدی:
میدونی اگه بخواد بغضم بشکنه : چهار فصله من : تبدیل به پنج فصل میشه:
بهار
تابستان
پاییز
زمستان
بغضه شکسته > یعنی فصلی که انقدر بارون میاد تا تمام دنیای من بشه دریا : بدون خشکی:
فقط باید شنا کنم نسیم : منکه شنا بلد نیستم
...........................................................................................................................
این خدایی که شنیدم : همیشه کنارمونه کجاست
نکنه دروغ باشه ؟
(فرهاد)
زرد ها بیهوده قرمز نشدند
قرمزی بیهوده رنگ ننداخته بر دیوار
صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست
صبح پیدا شده اما آدمی بیدار نیست
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
من دلم سخت گرفته از این مهمان خانه یه مهمان کش